بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵۰۵

۱

ز دورت بینم و پوشم نر از غیرت دیده

بچشم دل کنم نظاره یی بی منت دیده

۲

برای جلوه ی خیل خیالت در حریم دل

کشم صد جا ز نقش غیر خالی صورت دیده

۳

چنین کز دیدن روی تو غیرت دارم از مردم

سزد کز دل کنم پهلو تهی در صحبت دیده

۴

طفیل دیده کردم نقش هستی چون ترا دیدم

منم وه کاین سعادت یافتم از دولت دیده

۵

کنم نظاره ی روی تو و از شوق خون گریم

همینست از شراب جام وصلت عشرت دیده

۶

گشایم هر زمان چشم جهان بین برمه رویت

بسر افروزم چراغی بر حریم حرمت دیده

۷

بهمراهی اشک از پرده ی هستی برون رفتم

ز خاک آستانت دور کردم زحمت دیده

۸

اگر جای خیال و منزل دیده رخت نبود

نه آب روی دل خواهم نه جویم عزت دیده

۹

چرا از تیرگی نالد فغانی، چون کند روشن

فروغ شمع رخسارت چراغ خلوت دیده

تصاویر و صوت

نظرات