بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵۱۲

۱

ای دل متاع جان به خرابات برده به

نقد خرد به ساقی باقی سپرده به

۲

چون حاصل حیات جهان نامرادی است

صد خرمن مراد به یک جو شمرده به

۳

جایی که صد خزانهٔ طاعت به جرعه‌ای‌ست

از دل نشان توبه و تقوی سترده به

۴

زان پیشتر که مات شوی در بساط عمر

دستی ازین سپهر دغا باز برده به

۵

پروانه‌ای که پرتو شمعی بر او نتافت

گر همدم چراغ مسیح است مرده به

۶

قطع نظر ز مائدهٔ قرص ماه و خور

این یک دو نان به منت دونان نخورده به

۷

شمعی که آورد به زبان فیض نور خود

گر آتش خلیل فروزد فسرده به

۸

چون رخت هستی تو فغانی شود فنا

از آب خضر دامن همت فشرده به

تصاویر و صوت

نظرات