بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵۱۵

۱

بازم ز جفایی دل افگار شکسته

بیداد گلی در جگرم خار شکسته

۲

آه از دل آن مست که می خورده باغیار

ساغر بسر یار وفا دار شکسته

۳

دیگر چه ملامت بود از جنگ رقیبان

ما را که سرو دست در اینکار شکسته

۴

رسوایی و تر دامنی از خلق چه پوشیم

پیمانه ی ما بر سر بازار شکسته

۵

چون برگ گل و لاله روان گشت ببستان

جام طرب ما که بگلزار شکسته

۶

در گلشن عیشم نظر انداز بعبرت

تا سوخته بینی در و دیوار شکسته

۷

این مستی از اندازه برونست فغانی

امروز خمار تو مگر یار شکسته

تصاویر و صوت

نظرات