بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵۱۹

۱

منمای سوار گردی به عنان تو روانه

نروم ز پیش راهت به جفای تازیانه

۲

در خرگهت ندانم ز چه گشته ارغوانی

مگر آنکه دادخواهی زده سر بر آستانه

۳

شب هجر بی‌تو وحشت بودم ز سایهٔ خود

سزد ار چراغ روشن نکنم به کنج خانه

۴

منم آنکه نخل عیشم ز بتان نبست صورت

نه به آه پر شراره نه به اشک دانه‌دانه

۵

به محبت تو جمعی شده گرم خون، ولیکن

من داغدار سوزم بستم درین میانه

۶

غم هرکسی که دیدم به ترانه‌ای به سر شد

به جز از غم دل من که فزون شد از ترانه

۷

من زخم خورده جایی نگذشتم ای فغانی

که چو سایه سیل خونی نشد از پِیَم روانه

تصاویر و صوت

نظرات