
بابافغانی
شمارهٔ ۵۲۲
۱
باز ای فلک نتیجهٔ انجم نمودهای
دندان کین به اهل تنعم نمودهای
۲
خورشید من چو ذره جهانیست در پِیَت
از بس که روی گرم به مردم نمودهای
۳
تو رخ نمودهای که دهم جان به یک نظر
من زنده میشوم که ترحم نمودهای
۴
آن انجمن کجاست که چون ابر نوبهار
من گریه کرده و تو تبسم نمودهای
۵
عاشق چگونه تاب زبان تو آورد
زین شیوهها که وقت تکلم نمودهای
۶
همچون فغانی از تو نگردم اگرچه تو
هردم ره دگر به من گم نمودهای
تصاویر و صوت

نظرات