
بابافغانی
شمارهٔ ۵۲۶
۱
به چشم من ز دگر روزها فزون شدهای
نظر در آینه افگن ببین که چون شدهای
۲
دگر به دیده چنانی که دل گمان دارد
که حالی از چمن ای تازه گل برون شدهای
۳
شدم به یک نظر از هوش، وه که چون شد حال
به مجلسی که بدین تازگی درون شدهای
۴
چه رنگ و بوست که دیگر ز دیدنش داغم
به خون کیست کزینگونه لالهگون شدهای
۵
چنان به گریهٔ من خنده میزنی که مگر
نه ارغوانی ازین قطرههای خون شدهای
۶
رهم زدی به سخن الله این چه شیرینیست
که دلفریبتر از شکر و فسون شدهای
۷
ز غیرت که فغانی به خود زدی آتش
بگو چه شد که همه آفت و جنون شدهای
تصاویر و صوت

نظرات