
بابافغانی
شمارهٔ ۵۵۳
۱
یاد داری که دلم را بجفا خون کردی
مست بودی چه بجان من مجنون کردی
۲
بر سرم شب همه شب جنگ رقیبان تو بود
در میان آمدی و عربده افزون کردی
۳
عاشق امروز بخون دل خود دست زند
که هوای می لعل و لب میگون کردی
۴
شد جهان بر سر آن غمزه و غوغاست هنوز
این همه فتنه بیک چشم زدن چون کردی
۵
در زبان داشت فغانی بتو صد گونه سخن
دید آن شکل و زبان بست چه افسون کردی
نظرات