بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵۵۹

۱

چه بد گفتم که خونم زین جواب تلخ می‌ریزی

شکر داری و در جامم شراب تلخ می‌ریزی

۲

دلی دارم به صد جا داغ و طعن مردمش بر سر

تو هم تا کی نمک بر این کباب تلخ می‌ریزی

۳

به اشک شوربختان خنده تا کی آه ازین عادت

چرا این تحفهٔ شیرین در آب تلخ می‌ریزی

۴

از آن یوسف شود روزی زلال خضر ای دیده

هر آن خوناب کز تعبیر خواب تلخ می‌ریزی

۵

فغانی خون خود را آب کردی بس کن این گریه

چه گل چیدی که عمری این گلاب تلخ می‌ریزی

تصاویر و صوت

نظرات