بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵۶۱

۱

ای صبا منع گرفتاری بلبل می‌کنی

با وجود آنکه می‌دانی تغافل می‌کنی

۲

صبر اگر باشد توان چیدن رطب از چوب خشک

آتشت گردد ریاحین گر توکل می‌کنی

۳

نفی کس لازم نمی‌آید ز درد عاشقی

بلکه اثباتست اگر نیکو تأمل می‌کنی

۴

چون نجوشد خونت ای عاشق که در بستان او

ارغوان می چینی و نظارهٔ گل می‌کنی

۵

در پریشانی مده خود را که یک سررشته است

آنچه نامش گاه زلف و گاه کاکل می‌کنی

۶

گر بدانی ذره چندان نیست دور از آفتاب

ذره‌ای بالاتر آ تا کی تنزل می‌کنی

۷

در جگر الماس داری و نمی‌گویی سخن

زهر می‌نوشی فغانی و تحمل می‌کنی

تصاویر و صوت

دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی به کوشش احمد سهیلی خوانساری ۱۳۶۲ - بابافغانی - تصویر ۴۴۰

نظرات