
بابافغانی
شمارهٔ ۵۶۴
۱
هر گه فسانه من مجنون هوس کنی
نشنیده یی هزار یکی از چه بس کنی
۲
زینسان که گوشت از صفت حسن خود پرست
مشکل بود که گوش بگفتار کس کنی
۳
صیدم کن ای سوار مبادا نیابیم
از من گذشته چونکه نظر باز پس کنی
۴
ای مرغ بوستان چه گشایی بعیش بال
باید که یاد تنگ دلان قفس کنی
۵
گردی بکوی دوست فغانی غزلسرا
خود را اگر بمرغ سحر همنفس کنی
نظرات