بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵۶۵

۱

دلا بی نقد جان راه سر کویش نپیمایی

که نتوان رفت راه کعبه تا نبود توانایی

۲

مرا جان بر لب و گفتی که می آیم دم دیگر

چو خواهی آمدن باری چرا ایندم نمی آیی

۳

دمی گفتی نیاسودم ز سودای پریرویان

به داغ و درد اگر قانع شوی ای دل بیاسایی

۴

نظر از روی او بر گل نکردی آفرین بادا

که داری اینقدر در کار خود ای دیده بینایی

۵

به بازار غم او نقد هستی رازدم آتش

رسید آن شوخ و گفتا ای فغانی گرم سودایی

تصاویر و صوت

نظرات