بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۵۷۰

۱

ای چشم ترا جانب هر ذره نگاهی

وی در دل هر ذره ز مژگان تو راهی

۲

هر چند که گریان ترم از ابر بهاری

در کشت امیدم نشود سبز گیاهی

۳

کی جان بسلامت برم از معرض خوبان

من یکتن و این قوم جفا پیشه سپاهی

۴

ای رشحه ی فیض قلمت آیت رحمت

درکش قلمی بر گنه نامه سیاهی

۵

ما عاجز و از هر طرفی سنگ ملامت

دریاب که غیر از تو نداریم پناهی

۶

فریاد که از حسرت آیینه رویت

می سوزم و نتوان زدن از بیم تو آهی

۷

محروم ز طوف حرمت کیست فغانی

آواره غلامی ز در دولت شاهی

تصاویر و صوت

نظرات