
بابافغانی
شمارهٔ ۶۷
۱
باز آن رخ شکفته عرقناک بهر چیست
وان زلف تاب داده بپیچاک بهر چیست
۲
مگذار زنده هر که نخواهی، ترا چه غم
چشم سیاه و غمزه ی بیباک بهر چیست
۳
مردم ز رشک غیر زبانم چه می دهی
زهرم چو کارگر شده تریاک بهر چیست
۴
رخ بر فروز تا همه جانها شود سپند
چون گل شکفت منت خاشاک بهر چیست
۵
داری هنوز دوش و کنار فرشته جای
همدوشیت بمردم ناپاک بهر چیست
۶
گشتم خراب و هیچ ندانم که سال و ماه
خاصیت عناصر و افلاک بهر چیست
۷
خود را بکش که نیست فغانی مراد دل
بنگر که چند همچو تو در خاک بهر چیست
نظرات