بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۷۳

۱

خرام سر و تو جان را حیات دمبدمست

نهال قد ترا آب خضر در قدمست

۲

خوشم بنقش جمالت که در صحیفه ی حسن

مراد از قلم آفرینش این رقمست

۳

بغیر آن رخ چون گل که تا ابد باقیست

نظر به هر چه درین باغ می کنم عدمست

۴

یکی هزار شد آشوب حسنت از خط سبز

فغان ز خامه ی صنع، این چه شیوه ی قلمست

۵

به ماه روی تو این آزرو که من دارم

هزار سال اگر بینمت هنوز کمست

۶

بناز بر مگذر از دعای اهل نیاز

که جلوه ی گل و سرو از نسیم صبحدمست

۷

بزخم تیر جفا از حریم حرمت تو

برون نرفت فغانی که صید این حرمست

تصاویر و صوت

نظرات