بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۷۷

۱

طبیبم دید و درمانم ندانست

دوای درد پنهانم ندانست

۲

بوصلم مژده داد اخترشناسی

ولیکن آفت جانم ندانست

۳

چه آتش بود رو آورد در من

که دامان و گریبانم ندانست

۴

که می گوید که حاسد چون ترا دید

بران لب جای دندانم ندانست

۵

چه از آن بوی خوش کامشب صبا داشت

چو راه بیت احزانم ندانست

۶

تو می گویی که عاشق دید مستم

بمرد و چاک دامانم ندانست

۷

فغانی مست بود آن شوخ امشب

سخنهای پریشانم ندانست

تصاویر و صوت

نظرات