بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۸۰

۱

شب دیده ام مشاهده ی آن جمال داشت

هرچند گریه کرد و لیکن وصال داشت

۲

از نازکی نداشت تنش طاقت نظر

حیران آن گلم که چه نازک نهال داشت

۳

رخ بر فروز بر همه کس تا ابد بتاب

کاین حسن بر کمال نخواهد زوال داشت

۴

شد از سعادت تو بدانسان که خواستم

سیاره ی مراد که چندین وبال داشت

۵

بند زبان ما گره ابروی تو شد

ورنه چه می شدی دل ما صد خیال داشت

۶

گریان فغانی از تو همین نوبهار نیست

این کهنه ماتمیست که هر ماه و سال داشت

تصاویر و صوت

نظرات