بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۸۶

۱

این همه شکل خوش دلکش که در گلزار هست

خار در چشمم اگر زانها یکی چون یار هست

۲

می‌روم صدبار در گلزار و می‌آیم برون

وز پریشانی نمی‌دانم که گل در بار هست

۳

از تماشای گل ده روزه بلبل را چه سود؟

گر شمارم داغ هجرانش صد آن‌مقدار هست

۴

طاق کسری گل شد و تاج مرصع خاک شد

نام عاشق همچنان بر هر در و دیوار هست

۵

شیوه‌ی رندی و درویشی به زر نتوان خرید

این متاعی نیست ای منعم که در بازار هست

۶

حق‌شناسی گر به ترک هستی خود گفتن است

مرد این معنی بسی در خانه‌ی خمار هست

۷

از فریب نقش نتوان خامه‌ی نقّاش دید

ورنه در این سقف زنگاری یکی در کار هست

۸

صحبت احباب‌را چندانکه می‌بندم خیال

نیست چیزی در میان و زحمت بسیار هست

۹

سبحه را بگسل فغانی گر پشیمان گشته‌ای

کانچه در تسبیح زاهد نیست در زنار هست

تصاویر و صوت

نظرات