بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۸۸

۱

مستم اگر باده نیست لعل لب یار هست

گو می تلخم مباش شربت دیدار هست

۲

ساقی ما بی‌طلب گر ندهد جرعه‌ای

تشنه‌لبان را کجا قوت گفتار هست

۳

صبح وصالم دمید گلبن عیشم شکفت

رخصت چیدن کجاست در دلم این خار هست

۴

خواستم از دل نشان داد به تیرم جواب

رخنهٔ پیکان هنوز در دل افگار هست

۵

گر ندهد باغبان رخصت گشت چمن

من که به خواری خوشم سایهٔ دیوار هست

۶

مرد نظر باز را تلخ مگو ای حکیم

نیش زبان تا به کی، غمزهٔ خونخوار هست

۷

آنکه به خلوت درون نکته‌فروشی کند

گو به در آ کاین سخن بر سر بازار هست

۸

آنچه مراد من است خارج رنگ است و بو

ورنه گل زرد و سرخ در همه گلزار هست

۹

در قدم شمع خویش باش فغانی سپند

زآن که چراغ ترا آفت بسیار هست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
مبتدی۷۶
۱۴۰۲/۰۲/۱۲ - ۱۴:۲۱:۴۷
یکی از بهترینهای فغانی... بله.. انچه مراد منست خارج رنگ و بو هست...