بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۸۹

۱

گشود چاک گریبان که یاسمین اینست

نمود ساعد و گفتا در آستین اینست

۲

من از حلاوت خطش کنایتی گفتم

لبش بخنده در آمد که انگبین اینست

۳

نگاه بر شکرش کردم از سر حسرت

بغمزه کرد اشارت که در کمین اینست

۴

سخن ز صورت چین می گذشت در مجلس

کشید زلف ز عارض که نقش چین اینست

۵

نشان حال خرابات جستم از رندی

نهاد کاسه ی دردی که بر زمین اینست

۶

اگر محبت اسلام داری ای زاهد

در آبکوچه ی عرفان که راه دین اینست

۷

رحیم ساخت فغانی دل چو سنگ بتان

سرایت نفس و آه آتشین اینست

تصاویر و صوت

نظرات