بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۹۳

۱

خونین جگران را چه غم از ناز و نعیمست

عاشق که بود جرعه کش دوست ندیمست

۲

قانون طرب ساز گداییست وگرنه

بس نغمه ی دلسوز که در پرده ی سیمست

۳

بس نقش نو از پرده برون آمد و بس رفت

دل شیفته ی اوست که در پرده مقیمست

۴

خوبی که نهد گوش بگفتار بد آموز

در سلک وفا نیست اگر در یتیمست

۵

بلبل چو گلی دید همان لحظه فرو برد

آشفتگی صاحب بستان ز نسیمست

۶

در قاعده ی بوالهوسان فایده یی نیست

اکسیر سعادت سخن تلخ حکیمست

۷

حسن عمل ما نبود قابل احسان

امید عنایت همه بر خلق کریمست

۸

طاعت نپسندی و شفاعت نپذیری

رحمی که دل یکجهت از غصه دو نیمست

۹

شاهین تو در خون دلم پنجه فرو برد

وین شیفته غافل که به دست چه غنیمست

۱۰

هرچند بلا بیش قویتر دل درویش

آنراست فغانی الم و ضعف که بیمست

تصاویر و صوت

نظرات