فلکی شروانی

فلکی شروانی

شمارهٔ ۲ - مطلع ثانی

۱

چهره با جمال تو، مایه دهد جمال را

غبغب چون هلال تو، بدر کند هلال را

۲

تا رخ تو به دلبری، دایره جمال شد

ساخت زمانه از رخت، نقطه فتنه خال را

۳

عین کمال بسته باد، از رخ با جمال تو

زآنکه کمال عاشقست، آن رخ با جمال را

۴

نعمت وصلت ار شبی، روزی من کند فلک

باز رهانم از هوس، این تن چون خلال را

۵

گر به هزار جان مرا دست رسد به جان تو

کز پی تو فدا کنم، شکر شب وصال را

۶

نی نه منم که وصل تو روزی چون منی شود

طبع تو کی محل نهد، این سخن محال را

۷

با غم هجر تو مرا تاب نماند و کی بود

طاقت باز تیز پر، کبک شکسته بال را

۸

ای (فلکی) غلام تو، چون فلکی به سر کشی

بس که غلام شد فلک، شاه فلک خصال را

۹

ناصر دین و ملک را، قاهر کفر و شرک را

مالک ملک بخش را، داور بی همال را

۱۰

خسرو آرشی نسب، مفخر آل جم کز او

هست جلال و مرتبت، هم نسب و هم آل را

۱۱

شیردلی که روز کین، بازوی چرخ زور او

کرد مثابه قدر، تیغ قضا مثال را

۱۲

ای به قوام عدل تو، داده سعادت و شده

باز امان تذرو را، یوز امین غزال را

۱۳

تا به بقای لم یزل، در نرسد وجود کس

عمر تو باد پادشا، ملکت لایزال را

۱۴

تا مه و سال نو شود، از حرکات مهر و مه

راه مباد سعی تو، آفت ماه و سال را

۱۵

باد سعادت ازل، قسمت نیکخواه تو

وز تو نحوست اجل، دشمن بد فعال را

۱۶

عین جلالتی مباد، از تن دریغ تا ابد

عز و جلال کبریا، خالق ذوالجلال را

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نجم الدین محمد فلکی شروانی به کوشش طاهری شهاب - نجم الدین محمد فلکی شروانی - تصویر ۲۱

نظرات