فرخی سیستانی

فرخی سیستانی

شمارهٔ ۱ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین سبکتگین غزنوی

۱

بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا

چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا

۲

چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده

چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا

۳

ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون

چو پیلان پراکنده میان آبگون صحرا

۴

تو گفتی گرد زنگارست بر آیینه چینی

تو گفتی موی سنجابست بر پیروزه‌گون دیبا

۵

بسان مرغزار سبز رنگ اندر شده گردش

به یک ساعت ملون کرده روی گنبد خضرا

۶

تو گفتی آسمان دریاست از سبزی و بر رویش

به پرواز اندر آورده‌ست ناگه بچگان عنقا

۷

همی رفت از بر گردون گهی تاری گهی روشن

و زو گه آسمان پیدا و گه خورشید ناپیدا

۸

بسان چندن سوهان زده بر لوح پیروزه

به کردار عبیر بیخته بر صفحه مینا

۹

چو دودین آتشی کآبش بروی اندرزنی ناگه

چو چشم بیدلی کز دیدن دلبر شود بینا

۱۰

هوای روشن از رنگش مغبر گشت و شد تیره

چو جان کافر کشته ز تیغ خسرو والا

۱۱

یمین دولت و دولت بدو آراسته گیتی

امین ملت و ملت بدو پیراسته دنیا

۱۲

قوام دین پیغمبر ملک محمود دین پرور

ملک فعل و ملک سیرت ملک سهم و ملک سیما

۱۳

شهنشاهی که شاهان را ز دیده خواب برباید

ز بیم نُه منی گرزش به جابُلقا و جابُلسا

۱۴

دل ترسا همی داند کزو کیشش تبه گردد

لباس سوکواران زان قبل پوشد همی ترسا

۱۵

خلافش بدسگالان را بدانگونه همی بکشد

که هنگام سموم اندر بیابان تشنه را گرما

۱۶

دل خارا ز بیم تیغ او خون گشت پنداری

که آتش رنگ خون دارد چو بیرون آید از خارا

۱۷

امید خلق غواصست و دست راد او دریا

به کام خویش برگیرد گهر غواص از دریا

۱۸

گذرگاه سپاهش را ندارد عالمی ساحت

تمامی ظل چترش را ندارد کشوری پهنا

۱۹

گر اسکندر چنو بودی به ملک و لشکر و بازو

نگشتی عاصی اندر امر او دارای بن دارا

۲۰

جهان را برترین جایست زیر پایه تختش

چنان چون برترین برجست مر خورشید را جوزا

۲۱

صفات قصر او بشنید حورا یکره و زان پس

خیال قصر او بیند به خلد اندر همی حورا

۲۲

زبان از بهر آن باید که خوانی مدح او امروز

دو چشم از بهر آن باید که بینی روی او فردا

۲۳

چو مدحش خواند نتوانی چه گویا و چه ناگویا

چو رویش دید نتوانی چه بینا و چه نابینا

۲۴

بیابد هر که اندیشد ز گنجش برترین قسمت

خلایق را همه قسمت شد اندر گنج او مانا

۲۵

ز خشم و قوتش جایی که اندیشد دل بخرد

ز جود و همتش جایی که اندیشد دل دانا

۲۶

نه آتش را بود گرمی، نه آهن را بود قوت

نه دریا را بود رادی، نه گردون را بود بالا

۲۷

ز خشمش تلخ تر چیزی نباشد در جهان هرگز

ز تلخی خشم او نشگفت اگر الوا شود حلوا

۲۸

دل اعدای او سنگست لیکن سنگ آهن کش

از آن پیکان او هرگز نجوید جز دل اعدا

۲۹

ایا شاهی که از شاهان نیامد کس ترا همسر

ایا میری که از میران نباشد کس ترا همتا

۳۰

به هر می خوردنی چندان به ما بر زر تو درپاشی

که از بس رنگ زر تو سلب زرین شود بر ما

۳۱

امیرا! خسروا! شاها! همانا عهد کرده‌ستی

که گنجی را برافشانی چو بر کف برنهی صهبا

۳۲

تو از دیدار مادح همچنان شادان شوی شاها

که هرگز نیم از آن وامق نگشت از دیدن عذرا

۳۳

طواف زایران بینم به گرد قصر تو دایم

همانا قصر تو کعبه‌ست و گرد قصر تو بطحا

۳۴

ز نسل آدم و حوا نماند اندر جهان شاهی

که پیش تو جبین بر خاک ننهاده‌ست چون مولا

۳۵

هر آنکس کو زبان دارد همیشه آفرین خواند

بر آن کو آفرین تو به یک لفظی کند املا

۳۶

ز شاهان همه گیتی ثنا گفتن ترا شاید

که لفظ اندر ثنای تو همه یکسر شود غرا

۳۷

همی تا در شب تاری ستاره تابد از گردون

چو بر دیبای فیروزه فشانده لؤلؤ لالا

۳۸

گهی چون آینه چینی نماید ماه دو هفته

گهی چو مهره سیمین نماید زهره زهرا

۳۹

عدیل شادکامی باش و جفت ملکت باقی

قرین کامگاری باشد و یار دولت برنا

۴۰

میان مجلس شادی، می روشن ستان دایم

گه از دست بت خُلُخ، گه از دست بت یغما

تصاویر و صوت

دیوان حکیم فرخی سیستانی بجمع و تصحیح علی عبدالرسولی آبان ۱۳۱۱ - فرخی سیستانی - تصویر ۲۴
دیوان حکیم فرخی سیستانی چاپخانه وزارت اطلاعات و جهانگردی - فرخی سیستانی - تصویر ۹

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۳۸۸/۰۲/۱۱ - ۰۴:۵۳:۱۷
غلامحسین یوسفی در کتاب «فرخی سیستانی» به نقل از دیوان فرخی چاپ دبیرسیاقی ابیات ابتدایی این قصیده را با چند اختلاف نقل کرده. از آن جمله:الف) به جای «پیلگون» در اولین مصرع قصیده «قیرگون» آورده.ب) به جای «رای» در بیت اول «رأی» آورده.ج) به جای «مغبر» در بیت دهم «مغیر» آورده. البته اولین شاهد کلمه‏ی مغبر در لغتنامه‏ی دهخدا همین بیت است. ضمن آن که نظر به این که من این قصیده را سالها پیش از روی کتاب چاپی رونویسی کرده‏ام، ممکن است این مورد آخر حاصل از این بوده باشد که من کلمه را غلط چاپی تشخیص داده و به ظن خودم تصحیح کرده‏ام.از این قصیده‏ی فرخی شاعران زیادی استقبال کرده‏اند (منبع همان کتاب) که از آن جمله‏اند:الف) امیرالشعرا محمد معزی نیشابوری:بر آمد ساجگون ابری ز روی ساجگون دریابخار مرکز خاکی نقاب قبه‏ی خضراب) سنایی غزنوی در قصیده‏ای که با مصرع «مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا» می‏شود (این قصیده) و مصرع دوم بیت 58 آن عیناً نقل از فرخی است.ج) میرزا حبیب قاآنی (1270-1223 ه.ق) در قصیده‏ای در مدح امام رضا (ع) با این مطلع:به گردون تیره ابری بامدادان بر شد از دریاجواهر خیز و گوهرریز و گوهربیز و گوهرزاد) شمس الشعرا میرزا محمدعلی خان سروش اصفهانی (1285-1228 ه.ق) در قصیده‏ای در مدح امیرمؤمنان (ع) با این مطلع:دو ابر بانگ‏زن گشت از دو سوی آسمان پیدابه هم ناگاه پیوستند و بر شد از دو سو غوغا
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۲۲ - ۰۴:۱۸:۲۷
اندروا یعنی معلق و اویزان و واژه ای بیتاست
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۱/۲۲ - ۰۴:۲۴:۱۸
با تمام نیکروزی که از دیدن سروده های سده چهارمی به من دست میدهد و هر چند استادی و چیردستی ازادگان را روی و ریا بدتر زهر است بماناد فردوسی پاک زاد که رحمت بران تربت پاک باد
user_image
م.م.ز.
۱۳۹۳/۱۱/۰۱ - ۱۸:۳۷:۲۹
بیت 2) مصرع اول: «گَردان گشته» صفت مرکب برای سیلاب است. مصرع دوم: گَردان گِردبادی تندگَردی تیره اندروا: یعنی گردبادِ گردانی که تند می گردد و می چرخد و تیره و معلق است.
user_image
م.م.ز.
۱۳۹۳/۱۱/۰۱ - ۱۸:۳۹:۵۰
ب 28) آهن کَش: آهن ربا؛ از آن ...: به سبب آن است که ....
user_image
امیر محمد
۱۳۹۵/۱۱/۲۰ - ۱۱:۴۰:۲۹
بیت اول نیلگون به جای پیلگون درست است
user_image
علی عباسی
۱۳۹۵/۱۲/۰۷ - ۱۱:۴۲:۵۸
قسمت تغزل شاهکاره؛علاوه بر بیت اول و دوم که "نیلگون ابری" و نیز "گردبادی" که دیده ام درجاهایی این بیت بجای ضبط شما دیده ام:هوای روشن از زنگش مغبرگشت وشد تیرهچون جان کافران ((گشته)) زتیغ خسرو والا
user_image
پوریا
۱۳۹۶/۰۹/۰۸ - ۱۹:۲۱:۴۹
در کتاب درسی ادبیات دبیرستان رشته ادبیات در بیت اول نوشته:برآمد قیرگون ابری ز روی نیلگون دریا ...که به نظر من هم اشتباهه و همون "پیلگون" بجای"نیلگون"درسته چون شاعر اینجا قافیه درونی و میانی(پیل_نیل)در مصراع اول بکار برده.شاید اشتباه باشه نظرم نمیدونم دوستان اگر اطلاعی دارند با ما هم درمیان بزارند ممنون
user_image
بهرام مشهور
۱۳۹۶/۱۱/۱۰ - ۱۴:۱۶:۰۲
آقای امیرمحمد درست میگه : برآمد نیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
user_image
زهرا قوچانی
۱۴۰۱/۰۹/۰۶ - ۱۱:۳۶:۱۴
پیلگون: خاکستری رنگ - رای: راه - اندروا: آویخته - عَنقا: سیمرغ - عبیر: مشک - بیخته: الک شده، نرم - مغبر: تیره  
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۳/۰۲/۲۷ - ۰۵:۰۲:۰۶
خواستم بگویم این چه چهره ایست که از فرخی نهاده اید فرخی  سگزیی بود بی اندام جبه‌ای پیش و پس چاک پوشیده، دستاری بزرگ سگزی‌وار در سر و پای  و شعری در آسمان هفتم!فرخی روی  و اندام سیستانی داشته و انام  تناسب است و  اندامهای تن  ، این عکس که نهاده اید  رخ چینیان است که رخت ایرانی پوشیده اند