
فرخی سیستانی
شمارهٔ ۱۲ - همو راست
۱
سر زلف تو نه مشکست و به مشک ناب ماند
رخ روشن تو ای دوست به آفتاب ماند
۲
همه شب زغم نخسبم که نخسبد آنچه عاشق
منم آن کسی که بیداری من به خواب ماند
۳
زفراق روی و موی تو زدیده خون چکانم
عجبست سخت خونی که به روشن آب ماند
۴
سر زلف را متابان سر زلف را چه تابی
که در آن دو زلف ناتافتگی به تاب ماند
۵
تو به آفتاب مانی و ز عشق روی خوبت
رخ عاشق تو ای دوست به ماهتاب ماند
تصاویر و صوت


نظرات