
فرخی سیستانی
شمارهٔ ۱۷ - نیز او راست
۱
بامدادان پگاه آمد بر بسته کمر
غالیه بر سر و رو کرد و برون رفت بدر
۲
کس فرستادم و گفتم که بدینگونه مرو
که بدین گونه رسد چشم ترا جان پدر
۳
باز گردید و بیامد به من اندر نگرید
گفت فرمان خداوند مرا چیست دگر
۴
بروم یا نروم عید کنم یا نکنم
کیش بر بندم یا باز کنم پیش کمر
۵
گفتم ای ماه دل افروز کمر نیز مبند
که کمر بستن تو کرد مرا خسته جگر
۶
چه کمر بندی کز جای کمر نیست نشان
چه سخن گویی کز جای سخن نیست اثر
تصاویر و صوت


نظرات
کاروان
کاروان پرند
جهن یزداد