
فرخی سیستانی
شمارهٔ ۱۹ - او راست
۱
عشق آتشیست کآب نیابد بر او ظفر
ای دل چرا نکردی زآتش همی حذر
۲
آری حذر نکردی تا سوخته شدی
تو سوختی و با تو بسوزد همی جگر
۳
همسایه بدی و ز همسایگان بد
همسایگان رسند به رنج و به درد سر
۴
اینک جگر به جرم تو آویخته شده ست
ورنه ازین بلا دل او نیستی خبر
۵
من چند گونه حیلت وتدبیر ساختم
کان آتش فروخته کمتر شودمگر
۶
بادخنک برآتش سوزان گماشتم
پنداشتم که حیلت من گشت کارگر
۷
بخشش هزار بار فزون گشت از آنچه بود
بخشش همه دگر شدو تدبیر من دگر
۸
ور بلبل از درخت بپریدگو بپر
ظاهر فرو نکرد ز طنبور خویش پر (؟)
تصاویر و صوت

نظرات