
فایز
دوبیتی شمارهٔ ۴۳
۱
به دل گفتم مکن اینقدر فریاد
که اندر خرمن صبر آتش افتاد
۲
بسوزد هستی فایز، سراپا
گهی کان چشم شهلا آیدم یاد
نظرات