
فایز
شمارهٔ ۱۱۷
۱
دگر شب شد که دل بی تاب گردد
دو چشمم نا امید از خواب گردد
۲
عجب باریست بر دوش تو فایز
که بر کشتی نهی غرقاب گردد
نظرات