
فایز
شمارهٔ ۱۸۶
۱
سفر بر من دگر سخت است و دشوار
که می بایست کردن پشت از یار
۲
نمی آید دل خون گشته فایز
گرفتم آن که خود رفتم به ناچار
نظرات