
فایز
شمارهٔ ۲۱۸
۱
زحسن رویت ای نادیده مهجور
شدم پیر و حزین و زار و رنجور
۲
بت فایز تجلی کرد یک بار
همان نوری که بد در وادی طور
نظرات