
فایز
شمارهٔ ۲۹
۱
رخ تو آتش و زلف تو دود است
مرا زین سردمهریها چه سود است؟
۲
چو فایز در بیابان تشنه جان داد
چه حاصل در صفاهان زنده رود است
نظرات