فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۱۰ - مطلع دوم

۱

کند سپهر خم اندیشه کمانش و لرزد

شعاع مهر تصور کند سنانش و لرزد

۲

به یاد رستم اگر زور بازوی تو درآید

چو چله بند شود تیر در کمانش و لرزد

۳

اگر تصور قهرت کند ز بیم مکافات

فلک ز یاد رود کین این و آنش و لرزد

۴

به فرض مغرب اگر یاد هیات تو نماید

چو لقمه بند شود مهر در دهانش و لرزد

۵

فصیح ناطقه گر چاشنی لفظ تو یابد

سخن گره شود از شرم بر زبانش و لرزد

۶

نظر به کلک تو گر افکند عطارد گردون

عرق کند قلم از شرم در بنانش ولرزد

۷

فلک چه هیبت ازو در دلش قرار گرفتست

که چون غبار نشیند بر آستانش و لرزد؟

۸

چو خصم شعله شمشیر او ز دور ببیند

نفس چو دود برآرد ز بیم جانش و لرزد

۹

ز بسکه در دل دشمن مهابت تو نشیند

فتد به قعر جهنم تن تپانش و لرزد

۱۰

شها به مدح تو فیاض نکته سنج غیوریست

که در نثار دهد انجم آسمانش و لرزد

۱۱

صبا چو بوی مدیح تو بشنود ز کلامش

کند نفس نفس از ذوق گلفشانش و لرزد

۱۲

به باغ بلبل اگر نکته ای ازو بسراید

هزار بوسه زند غنچه بر دهانش و لرزد

۱۳

ولی به پیش تو از خجلت آنچنان شده عاجز

که آب گشته ز شرم استخوان جانش و لرزد

۱۴

چو عاشقی که به معشوق درد دل کند از شوق

هزار نکته گره گشته بر زبانش و لرزد

۱۵

بین به مهر نهانش مبین به جرم عیانش

که آب کرده نهان خجلت عیانش ولرزد

۱۶

همیشه تا که بود بید در کناره بستان

خجل ز قامت شمشاد نوجوانش و لرزد

۱۷

بود چو قامت شمشاد راست کار حبیبت

چو بید خصم ترا باد سست جانش و لرزد

تصاویر و صوت

دیوان ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی به کوشش امیربانوی کریمی - ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی - تصویر ۷۷

نظرات