فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۱۲ - مطلع دوم

۱

در چمن پیش لبت وا نشد ار غنچه رواست

که ز سامان جمال تو چمن تنگ فضاست

۲

می تواند به دلم شیوه استغنا داد

آنکه سر تا قدمت را به تغافل آراست

۳

دلبران عذر ستم خود طلبند از عشاق

تو جفایی که کنی عذر مرا باید خواست

۴

می توان چاره ناز تو به استغنا لیک

نگذارد به خودم دل، چه کند عشق بلاست

۵

مایل جنگی و از طرز نگه معلوم است

تشنه خونی و از رنگ تغافل پیداست

۶

رو ترش کردنت از ناز برد غصه ز دل

گره چین جبینت گره عقده گشاست

۷

نه همین حسرت پیکان تو در دل گره است

در دل از جوهر شمشیر توام آبله هاست

۸

گفته ای در حق من حرف رقیب است صواب

این صوابی است که در سرحد اقلیم خطاست

۹

جرم اگر خواستن تست گنه کار بسی است

این قدر فرق میان هوس و عشق چراست؟

۱۰

روزی از خوان غمم هیچ مکرر نرسد

که مرا مادر طالع همگی نادره زاست

۱۱

پرده چشم گر از گریه گشاید شاید

که نگاه تو ز کار دل من پرده گشاست

۱۲

منت نیش غمم بر دل و جان بسیارست

که به عشق تو مرا چهره داغی آراست

۱۳

عرض حسن تو ز تکرار مطالع غرض است

مهر هر روز در اقلیم دگر جلوه نماست

تصاویر و صوت

دیوان فیاض لاهیجی به کوشش جلیل مسگرنژاد - عبدالرزاق لاهیجی (فیاض) - تصویر ۳۸۲

نظرات