
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۲۴
۱
اختر بینور ما شمع مزار ما بس است
تیرهبختیهای عالم یادگار ما بس است
۲
در وداع دوستان دیدیم شور رستخیز
ای قیامت زحمت مشت غبار ما بس است
۳
صد گلستان داغ پروردیم در یک غنچه دل
عالمی را رونق فصل بهار ما بس است
۴
در فن بیاعتباری شهرة عالم شدیم
این قدر در هر دو عالم اعتبار ما بس است
۵
ای فلک با خود قرار ناامیدی دادهایم
بعد ازین آزار جان بیقرار ما بس است
۶
تا فتند سررشتة تدبیرها در پیچ و تاب
یک گره از رشتة زلفی به کار ما بس است
۷
سیر تبریزی هم از ایّام مهلت یافتیم
این قدر فیّاض مهر از روزگار ما بس است
تصاویر و صوت


نظرات