
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۴۲
۱
تا بوی زلف یار در آبادی منست
هر لب که خندهای کند از شادی منست
۲
بالم وداع جلوة پرواز میکند
یارب دگر که در پی صیّادی منست؟
۳
دارم سراغِ جلوة سیمرغ و کیمیا
هر نقش پی که گم شده در وادی منست
۴
از ناله رخنه در جگر سنگ میکنم
کو بیستون؟ که نوبت فرهادی منست
۵
فیّاض هر چه در صف زلف گفتهام
در شعر کارنامة استادی منست
نظرات