
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۶۱
۱
سودای تو از جان وفاکیش نرفتست
داغت ز دل بیهدهاندیش نرفتست
۲
سیلاب فنا گر برد اسباب دو عالم
چیزی به در از کیسة درویش نرفتست
۳
زاهد نکند ترک جگرکاوی مستان
حق برطرف اوست که از خویش نرفتست
۴
سعی همه تا منزل یأس است درین راه
زین مرحله یک گام کسی پیش نرفتست
۵
فیّاض مزن نیش دگر بس که هنوزم
از کام جگر لذّت آن نیش نرفتست
نظرات