
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۱۷۰
۱
درمانده دل به کار من و من به کار دوست
دل شرمسار من شد و من شرمسار دوست
۲
در گریه اختیار ندارم که داده است
عشقم زمام دل به کف اختیار دوست
۳
من بیقرار لطفم و دل بیقرار ناز
تا در هلاک ما به چه باشد قرار دوست
۴
تا نگذری ز خویش نیابی نسیم وصل
برخیز از میان و نشین در کنار دوست
۵
فیّاض هستی تو گرانی ز حد فزود
شرمی که بیش ازین نتوان بود بار دوست
تصاویر و صوت


نظرات