
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۱۴
۱
گلستان از خندهاش طرح گل خندان گرفت
نوبهار از جلوهاش سامان صد بستان گرفت
۲
شعلهای هر جا که در بزم محبَّت شد بلند
سوخت ما را دل اگر پروانه را دامان گرفت
۳
هستی عاشق حجابی بود پیش راه وصل
دست تا برداشت از خود دامن جانان گرفت
۴
عشق در اول شراری بود از دامان حسن
گشت آخر شعلهای در کفر و در ایمان گرفت
۵
نیست در دارالشّفای عشق غیر از ما طبیب
هر که آمد، از دل پردرد ما درمان گرفت
۶
حسن کین از ناتوان بیش از توانا میکشد
دل ز خسرو برد و از فرهاد مسکین جان گرفت
۷
دل به تنگ آمد ز غم فیّاض تا کی ضبط خویش
آستین بر چشم گریان بیش ازین نتوان گرفت
تصاویر و صوت

نظرات