
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۲۳
۱
هم بخت نامساعد هم زلف یار باعث
این تیرهروزی ما دارد هزار باعث
۲
در دهرِ نامساعد راحت چه گونه بینم
نه آسمان موافق، نه روزگار باعث
۳
کس غم چهسان نبیند، کس شاد چون نشیند؟
این را هزار مانع، آن را هزار باعث
۴
در ترک مطلب آمد آسوده دل نشستن
بیمطلبی نخواهد در هیچ کار باعث
۵
هر جا که کارفرما عشق است و عشق صادق
بیقدر شد مرجّح بیاعتبار باعث
۶
ما را به بازدیدی ننواختیّ و گردید
هم منفعل تماشا هم شرمسار باعث
۷
در وعدة تو فیّاض گر چشم باخت لیکن
کس را گنه نباشد شد انتظار باعث
نظرات