فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۲۳۵

۱

کارم از گفتن لطفت به غرامت افتاد

صوفی از قرب به اظهار کرامت افتاد

۲

گشت معلوم که با من چه قیامت کردست

هر که را چشم بر آن جلوة قامت افتاد

۳

از پی شیشة من دامن پر سنگ آمد

هر که را راه به وادیّ ملامت افتاد

۴

همه را در ره او پای فرو رفت به گنج

سعی ما بود که کارش به ندامت افتاد

۵

تو خود از ننگ نیایی بر ما، ما از بیم

وه که دیدار به فردای قیامت افتاد

۶

رخت بردند ز غربت به وطن همسفران

سفر ماست که در بند اقامت افتاد

۷

من و فیّاض به هم غرقه درین بحر شدیم

که ازین ورطه ندانم به سلامت افتاد؟

تصاویر و صوت

نظرات