
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۲۸۶
۱
منگر که نگاهی ز سر ناز به ما کرد
در سینه ببین با دل مجروح چهها کرد
۲
در تاب نشد خوی تو از هرزهدرایان
تا شانه به دندان گره از زلف تو وا کرد
۳
شد قسمت مرغ دل ما دانة خالت
روزی که قضا زلف ترا دام بلا کرد
۴
از غصه و درد دل پر حسرتم امشب
یک جنبش ابروی تو صد نکته ادا کرد
۵
در چشم و دلش عشرت جاوید بمیرد
هر کس که مرا از سر کوی تو جدا کرد
۶
نا آمده بر لب نفسم بند گلو شد
ممنونم ازین سینه که یک ناله رسا کرد
۷
فیّاض که در بزم تو ناخوانده در آمد
هر در زد و هر درد دلی داشت ادا کرد
تصاویر و صوت


نظرات