
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۳۴۲
۱
کج ابروان که چهره به می تاب دادهاند
از رشک، خم به قامت محراب دادهاند
۲
کس جان ز زخم خنجر مژگان نمیبرد
این تیغ را به زهرِ نگه آب دادهاند
۳
می میچکد ز نغمة مطرب، چه آفتند
این ساقیان که باده به مضراب دادهاند!
۴
ما را که در غم تو کتانپوش طاقتیم
گشت تبسّم گل مهتاب دادهاند
۵
دل را ز خار خار تمنّای وصل خویش
خوبان فریب بستر سنجاب دادهاند
۶
کنج لب پیاله به بوسی نمیخرند
آنان که خط به خون می ناب دادهاند
۷
آنان که پی به راه توکّل فشردهاند
از دل برون کرشمة اسباب دادهاند
۸
طوفان فتنه دامنشان تر نمیکند
دریا دلان که رخت به سیلاب دادهاند
۹
جرمش چه زین، که بر مژه یک دم قرار نیست
اشک مرا که جلوة سیماب دادهاند
۱۰
ما را ز عکس طّرة رخسار گلرخان
شب دادهاند و گوهر شب تاب دادهاند
۱۱
فیّاض از تغافل چشم بتان مرنج
مستند و دل به ذوق شکر خواب دادهاند
تصاویر و صوت

نظرات