فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۳۸۵

۱

غنچه را دل در بر آن لعل سخنگو بشکند

شعله را از بیمِ خُویش، رنگ بر رو بشکند

۲

گر برافشاند به تحریک نسیمی طرّه را

یک جهان دل در شکنج هر سر مو بشکند

۳

گر کند در سرمه زیبی میل همچشمی به او

عشق، میل سرمه را در چشم آهو بشکند

۴

من گرفتم شیشه نه سنگ است و سنگ خاره است

دل که افتاد از خم آن طاق ابرو بشکند

۵

چون قبا بگشاید آن گل پیرهن در صحن باغ

در مشام بلبلان ترسم که گل بو بشکند

۶

روز و شب در بستر غم تکیه‌ام بر بوریاست

بسکه چون نی استخوانم زیر پهلو بشکند

۷

غرق عصیان آنقدر گشتم که در بازار حشر

گر به وزن آرند جرم من ترازو بشکند

۸

عجز خسرو پنجه ز آهن کرد، ترسم عاقبت

کوهکن را زور این سرپنجه بازو بشکند

۹

راست گویم نیستی فیّاض مرد راه عشق

گر دلت از گفتة من بشکند گو بشکند

تصاویر و صوت

دیوان فیاض لاهیجی به کوشش جلیل مسگرنژاد - عبدالرزاق لاهیجی (فیاض) - تصویر ۱۸۳
دیوان ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی به کوشش امیربانوی کریمی - ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی - تصویر ۵۸۷

نظرات