
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۴۱۰
۱
کم کنم شیون نمیخواهم که نقص غم شود
پر نگریم خون دل ترسم که دردی کم شود
۲
سالها در چشم ما جا داشتی سودی نداشت
گر پری با مردم این الفت کند آدم شود
۳
شور بختی بین که بر داغ دل بیطاقتم
سودة الماس ریزد حسرت و مرهم شود
۴
خاطر از برگ گل نازکتری داری مباد
گر وزد بر وی نسیم شکوهای در هم شود
۵
هر که را درد تو دامنگیر شد فیّاضوار
دامن بیگانه گیرد دشمن و محرم شود
نظرات