فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۴۵۱

۱

ای در سر از داغ توام هر لحظه سودای دگر

در دل ز سودای توام هر دم سویدای دگر

۲

گفتم مگر اندوه دل کم گردد از سودای تو

انگیخت هر سودای تو در سینه سودای دگر

۳

من این سویدای کثیف از دل به ناخن برکنم

کز بهر مهر آن لطیف آرم سویدای دگر

۴

با این تن خاکی چه سان در خلوت جان جا کنم!

تبدیل اعضا بایدم کردن به اعضای دگر

۵

تا نشکنی این دست و پا در عشق دست و پا مزن

در کار هست این کار را دستِ دگر پای دگر

تصاویر و صوت

نظرات