فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۴۶

۱

کتابت کی تواند داد داد بیقراران را

سحاب خشک حسرت می‌دهد مشتاق باران را

۲

چه شد دیریست کز زلف بتان بویی نمی‌اری

به امیدی نشاندی ای صبا امیدواران را

۳

نمک دارد که بعد از انتظار غم ز دل بردن

جراحت تازه سازد نامة او دل‌فگاران را

۴

گلستان را به سر تا سایة سرو تو افتادست

بهار تازه‌رو دادست گویی نوبهاران را

۵

هنوز اندر چمن زان شب که بگشادی گریبانی

گل از بوی تو بر هم می‌نهد داغ هزاران را

۶

ستم باشد پس از رو دادن اسباب جمعیّت

که گردون دورتر گرداند از هم دوستداران را

۷

مگر از کوی او فیّاض انداز سفر دارد

وداع طرفه‌ای می‌کرد امشب باز یاران را

تصاویر و صوت

نظرات