فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۴۶۱

۱

قدر درویشی نمی‌دانی به سلطانی گریز

ذوق جمعیّت نداری در پریشانی گریز

۲

در سلوک فقر وحشت را به الفت جنگ نیست

ظاهر آمیزش طلب می‌باش و پنهانی گریز

۳

غایت هر شیوه در آمیزش ضدّست و بس

کفر را آماده باش و در مسلمانی گریز

۴

بهر صید خلق دامی چون گشادِ جبهه نیست

گر ز صیّادان نیی در چین پیشانی گریز

۵

ذوق تحسین خلایق زهر شکّر می‌کند

زاهدی بگذار اگر مردی به رهبانی گریز

۶

از تنعّم‌های جسمانی گذشتن کار نیست

گر توانی از تلذّذهای نفسانی گریز

۷

جامه و عمامه و مسواک و ریش و شانه چیست

هان و هان از دام تسویلات شیطانی گریز

۸

حفظ ظاهر موجب اهمال باطن بیش نیست

این ادب بگذار و در آداب روحانی گریز

۹

سایة خلق آب رو را آفتاب دشمنی است

جهد کن در سایة الطاف ربّانی گریز

۱۰

دانشت سرمایة مغروری جهل است و بس

مردی، از دانایی افزون‌تر، ز نادانی گریز

۱۱

عقده‌ریزی‌های حسرت را گشاد دیگرست

قدر دشواری چه می‌دانی، در آسانی گریز

۱۲

تا عزیزی از نفاق آسمانت چاره نیست

یوسفی بگذار و پس از مکر اخوانی گریز

۱۳

دردسر هر کس به قدر سر بزرگی می‌کشد

گر جهانی غم نداری از جهانبانی گریز

۱۴

گر سبکروحی هوس داری گرانی کش ز خلق

با تن آسانی نشاید، از گرانجا نی گریز

۱۵

امتزاج نازکان را لطف طبعی لازمست

گر نیی شبنم ز گلگشت گلستانی گریز

۱۶

عافیت خواهی مده دامان تنهایی ز کف

با جز از خود در میامیز از پشیمانی گریز

۱۷

جز به خود فیّاض آمیزش مکن تا ممکن است

بلکه از خود نیز چندانی که بتوانی گریز

تصاویر و صوت

نظرات