
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۴۹۰
۱
شد عمر صرف کار و نکردیم هیچ حظّ
خوش رفت روزگار و نکردیم هیچ حظّ
۲
باد مراد آفت ما شد درین محیط
رفتیم بر کنار و نکردیک هیچ حظّ
۳
جستیم بهر سوختن از عشق یک شرار
دوزخ شد این شرار و نکردیم هیچ حظّ
۴
حظّی است اضطراب نوید قدوم یار
غافل رسید یار و نکردیم هیچ حظّ
۵
گفتیم در بهار توان دادِ عیش داد
کردیم صد بهار و نکردیم هیچ حظّ
۶
بیرونقی بود مزة کار و بار عشق
رونق گرفت کار و نکردیم هیچ حظّ
۷
گفتیم نخل عمر مگر بار نو دهد
دردا که ریخت بار و نکردیم هیچ حظً
۸
عشقست و ناامیدی و صد عیش جاودان
گشتیم امیدوار و نکردیم هیچ حظّ
۹
امشب که بود حرف تو فیّاض در میان
طی شد سخن هزار و نکردیم هیچ حظّ
نظرات