
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۵۱
۱
گر کشم بر رخ دریا مژة پرخون را
غوطهها در عرق شرم دهم جیحون را
۲
عجب از جاذبة عشق که از یکرنگی
طوق لیلی نکند سلسلة مجنون را
۳
رتبة کوهکن این بس که کشیدست بدوش
در وفا یک دو قدم غاشیة گلگون را
۴
بلد راه جنون نقش پی مجنون است
خضر از ره نبرد گمشدة هامون را
۵
خونبها یافت کسی کاب دم تیغ تو خورد
این هوس تشنه به خون کرده دل پر خون را
۶
همچو پروانه به گرد سر خود گرداند
شعلة آه دل سوختهام گردون را
۷
ظاهرم آینه صورت باطن شده است
شاهد حال درون ساختهام بیرون را
۸
طرفه نعمالبدلی یافته خم جا دارد
که فراموش کند صحبت افلاطون را
۹
این همه نکتة سر بسته که در نامة تست
هم تو فیّاض مگر فهم کنی مضمون را
نظرات