فیاض لاهیجی

فیاض لاهیجی

شمارهٔ ۵۳۰

۱

به آن بیگانه امشب یک دو حرف آشنا گفتم

غرض را بی‌غرض کردم سخن بی‌مدّعا گفتم

۲

نگاهش را به طرز همزبانی آشنا دیدم

گهی منع از جفا کردم گهی حرف وفا گفتم

۳

رخش نازک دلش نازک حیا از هر دو نازکتر

سخن پیچیده در صد پرده از رنگ حیا گفتم

۴

ز نام بوسه بیم رنجه گشتن بود آن پا را

ولی پیغام اشک آهسته با رنگ حنا گفتم

۵

نگاهش کرد اقراری که صد جان پیشکش بایست

خجل گشتم که نادانسته حرف خونبها گفتم

۶

نمی‌دانم چه‌ها گفتم ولیکن این قدر دانم

که با من هر چه آن ابروی جادو گفت واگفتم

۷

لبت را غنچة فردوس گفتی، حرف بیجا بود

تبسّم را بهشت جاودان گفتم بجا گفتم

۸

به من از گوشة ابرو چه‌ها کردی چه‌ها گفتی

من از نظّاره حسرت چه‌ها کردم چه‌ها گفتم

۹

به او فیّاض گفتم هر چه دل می‌خواست در مستی

تو اکنون عذرخواهی کن که من اینک دعا گفتم

تصاویر و صوت

دیوان ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی به کوشش امیربانوی کریمی - ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی - تصویر ۶۹۷
دیوان فیاض لاهیجی به کوشش جلیل مسگرنژاد - عبدالرزاق لاهیجی (فیاض) - تصویر ۳۱۳

نظرات