
فیاض لاهیجی
شمارهٔ ۵۵
۱
سایه زلفت به سر شمشاد سازد شانه را
سبز در آتش کند اقبال خالت دانه را
۲
مستیم چون بوی گل پنهان نمیماند به کس
من که بر سر همچو شاخ گل زدم پیمانه را
۳
حال ما از ما چه میپرسی که پامال توییم
سیل داند سرگذشتی هست اگر ویرانه را
۴
وضع دنیا گرنه با انجام باشد غم مدار
خاصه از بهر خرابی ساختند این خانه را
۵
چارة غم در محبّت تن به غم دردانست
سوختن آبی بر آتش میزند پروانه را
۶
تا به راه افتادم از بیراه شوقم مانده شد
جاده کی زنجیر بر پا مینهد دیوانه را
۷
عیش دنیا عاقلان را سخت غافل کرده است
از برای خواب پیدا کردهاند افسانه را
۸
گم نخواهد گشت در خاک این گرامی تخم پاک
سبز خواهد کرد دهقان عاقبت این دانه را
۹
در میان کفر و دین بیگانگی فیّاض چیست؟
صلح باید داد با هم کعبه و بتخانه را
تصاویر و صوت

نظرات